شاید
بتوان معماری را از آن گونه واژه هایی دانست که همواره به راحتی به کار
میرود ولی کمتر پیش میآید که گوینده مفهوم دقیق آن را بداند و با ریشه و
حوزه کارکرد این واژه آشنا باشد.
واژه "معماری" در زبان عربی از ریشه "عمر" به معنای عمران، آبادی و
آبادانی است. اما کلمه معماری (Architecture) ریشه در واژه یونانی
Architektonike دارد که به معنای ساختن ویژه است، ساختنی که هدایت شده و
همراه با آرخه باشد. آرخه نیز (Arkhe) از فعل آرخین (Arkhin) به معنای
هدایت کردن و اداره کردن است.
همچنین در دورههای مختلف تعریفهای متفاوتی در این زمینه ارائه شده است.
برای نمونه فرانک لوید رایت معمار نامدار اوایل قرن بیستم و یکی از
پیشگامان معماری مدرن در این باره میگوید: "معماری عصاره زندگی است و به
عبارتی زندگی را شکل میدهد. معماری حقیقیترین روش ثبت زندگی در دنیای
گذشته، امروز و آینده است یا در تعریف دیگری از لوکوربوزیه، یکی دیگر از
پیشگامان معماری مدرن داریم: "معماری بازی با اشیا است در زیر نور."
اما آنچه اهمیت دارد این است که این تعریف های متفاوت در برخی ریشه ها
دارای وجه مشترک هستند بطور کلی این تعاریف را می توان در سه گروه اصلی
دسته بندی کرد:
معماری به عنوان یک پروسه، معماری به عنوان یک حرفه و در نهایت معماری به عنوان یک سند.
معماری به عنوان یک پروسه:
در این دسته بندی، معماری فعالیتی است در زمینه طراحی، بنا کردن بنا و
دیگر ساختارهای فیزیکی که توسط یک فرد و یا افرادی برای ایجاد سرپناه انجام
می شود.
در این پروسه، خلاقیت و نوآوری نقش بسیار مهمی ایفا میکند، همانگونه که
لوکوربوزیه میگوید: "اینکه معماری در لحظه ای، از خلاقیت بوجود می آید یک
حقیقت انکار ناپذیر است."
همچنین طراحی معماری میتواند در ابعاد بسیار وسیع باشد، مانند اینکه
ساختمان چگونه با محیط اطراف میآمیزد و یا اینکه در مقیاس کوچک باشد،
اینکه ساختارهای جزئی طراحی چگونه میتواند در طرح شکل گیرد. بطور کلی
معماری در این گروه، طراحی برای هر گونه سیستم است.
معماری به عنوان یک حرفه:
در این گروه تعاریف، معماری نقشی است که افراد به عنوان ارائهدهندگان خدمات میپذیرند.
همانگونه که در لغتنامه دهخدا نیز دیدیم و از آن به عنوان بنایی، علم بنایی و شغل معمار یاد شده است.
معماری به عنوان یک سند:
در این دسته بندی، معماری مبتنی بر طراحیها و اسنادی است که بیان کننده
ساختار و رفتار یک ساختمان و یا هر نوع سیستم ساخته شده است.
به عنوان مثال میتوان به آثار معماری اشاره کرد که سمبلهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یک کشور شناخته میشوند.
ساختمانهایی مانند تخت جمشید و اهرام ثلاثه مصر از این نوع آثارمحسوب
میشوند. آثاری که پیوند دهنده افکار و تصورات مردم زمان خود با حال و
آینده است.
معماری پایدار چیست
اهداف معماری پایدار را میتوان این گونه برشمرد: اهمیت دادن به زندگی
انسان ها و حفظ و نگهداری از آن در حال و آینده،کاربرد مصالحی که چه در
هنگام تولید ویا کاربری و حتی تخریب با محیط خود همگن و پایدار باشند،حداقل
استفاده از انرژی های سوختی و حد اکثر بکارگیری انرژی های طبیعی،حداقل
تخریب محیط زیست،بهبود فیزیکی و روانی زندگی انسان هاو کلیه ی موجودات زنده
. هماهنگی با محیط طبیعی. بر این اساس اصولی که باید در این معماری به کار
بست شامل موارد زیر است: -ادراک حس مکان،فضای هستی و عدم مزاحمت درآن
-استفاده از انرژی های طبیعی،مانند انرژی خورشیدی و بادو … -کاربرد مصالح
طبیعی و بومی،قابل بازیافت و بادوام. -جمع آوری و استفاده از آب بویژه آب
باران و بهره گیری از آب دریاچه ،دریا و … -عایق بندی حرارتی،صوتی وایزوله
مناسب ساختمان. -قابلیت تهویه ی طبیعی به کمک سقف و … -نور گیری صحیح و
طراحی صحیح بازشوها.
مفهوم معماری ارگانیک
فلسفه ی طراحی معمارانه مربوط به اوایل قرن بیستم که
بیان می دارد یک بنا باید ساختار و پلانی داشته باشد که نیازهای کارکردی
آن با محیط طبیعی اش همساز باشد و فرم یک وضوح عقلانی و کلیتی یکپارچه به
خود بگیرد. شکل ها یا فرم ها درچنین حالتی اغلب خطوط طراحی نامنظمی هستند و
به نظر می رسد به فرم های موجود در طبیعت شبیه می باشند(معماری انداموار
یا اندامین معادل فارسی آن می باشد).
معماری ارگانیک ترکیب ساختمان با طبیعت و نه تحمیل ساختمان بر طبیعت
است.مشخصه ی مربوط به اشکال و فرم های دارای خطوط کناره ی نمای نامنظم، که
به نظر می رسد به خطوط کناره ی نمای گیاهان یاحیوانات زنده شباهت دارند
باشد. مفهوم سبک “ ارگانیک ” نیز همانند بسیاری از دیگر مفاهیم به کار
گرفته شده در معماری ، از رشته های دیگر وام گرفته شده،وزمانی که برای
معماری و ساختمان به کار می رود، تعیین حدود آن مشکل است . این مفهوم ،
روابط هماهنگ بین کل و جزء را در خود جای می دهد.اما همچنین با فرایندهایی
طبیعی همچون تولد و رشد و مرگ ارتباط دارد . معماری ارگانیک کم وبیش همان
اجتماع ارگانیک است و همان طورکه یک اجتماع ارگانیک بایداز قبول آنچه که از
خارج به زندگی تحمیل می شود وبا طبیعت وخصوصیات نوع انسان مغایراست، سرباز
زند،یک معماری ارگانیک هم نمی تواند مقهوروتسلیم قوانین زیبایی شناسی یا
ذوق ساده یک فرد باشد.معماری ارگانیک باید بهر انسان آنچنان مکان مناسبی
برای کار و زندگی تقدیم کند که او بتواند از بودن در آن خود را خوشحال و
مفید احساس کند.
سیر مفهوم ارگانیک
شاید قوی ترین ساخت و ساز ها و قدیمی ترین آنها را معماری انسان های
اولیه در غار ها بتوان گفت. یونانیان قدیم نیز به طبیعت به دیده احترام
مینگریستند. که معبد دلفی بهترین مصداق طراحی شهری یونان باستان باتدبیری
مشهور به ”استقرارآتنی“ ساختمان نوع نظام سازه ای و ساختمانی مصنوع بشر که
خود را با قواعد طبیعت مبتنی بر بهترین استفاده از توپوگرافی ،خطوط میزان و
رد پای حیوانات هماهنگ می سازد .
لئوناردوداوینچی به طبیعت اعتقاد داشت او با کلامی دانته وار نوشته است ”
نقاشی فرزند زاده طبیعت است ” و با اشراف به دیرینگی ازلی طبیعت، تا به
آنجا پیش رفت که معتقد بود ” نقاشی پایدار می ماند زیرا مستقیما از طبیعت سرچشمه می گیرد ،در حالی که موسیقی بلافاصله پس از اجرا می میرد “
. این باور ، احترام تعصب آمیز و سر سپردگی وی را به طبیعت نشان می دهد .
به نظر او هنر باید با طبیعت سازگار باشد . تصویر کلی او از خلاقیت گونه ای
“نو اوری ضمن حفظ وفاداری” به طبیعت بوده است. به اعتقاد میکل آنژ فرمی که
هنر مند به مصالح می بخشد نه تنها ذهن هنرمند ،بلکه از پیش در خود مصالح
وجود دارد . بنابر این هنرمند همواره در کشاکش متافیزیکی با فرم و اسرار
طبیعت است و این فرایندی است مکاشفه آمیز که از طریق آن هنر مند توده فرمی
را که از قبل در ذهن خود و نیز در مصالح نهفته است ،کشف می کند. شاید این
همان موضوعی باشد که فرانک لوید رایت همواره در بحث مصالح به آن اشاره می
کند.باآنکه رایت به طبیعت عشق می ورزد ،شاید هیچگاه نتوانست مانند میکل آنژ
به سرشت خارق العاده مصالح دست یابد. رایت و بسیاری از معماران که در طلب
یاد گیری از طبیعت هستند بسیاری از اسرار طبیعت ، جنبه های مختلف آمیختن
طبیعت با سایت ،استقرار ساختمان روی آن ، جهت یابی آن، آثار جنبی حرارتی و
اقلیمی و گاه حتی جنبه های مختلف فرمی طرز تشکیل ساختمانی طبیعت را فرا
گرفته اند.
فرم و عملکرد
فرم بر اثر بر همکنش با طبیعت است که شکل می گیرد یک موجود زنده برای
بقا به قابلیت هایش برای پاسخگویی به محیط وابسته است . چگونگی روابط تضمین
کننده بقا عامل مؤثر در ایجاد فرم و تکامل آن است .
طبیعت در معماری
در دنیای ما هر ایده جدید ریشه در کشف تعدادی از زوایای پنهان طبیعت
دارد که به گونه ای شگفت آور از طریق مشاهده و باز تابهای طبیعی آشکار می
شوند .
۱- استفاده بهینه از مصالح
۲- بیشینه سازی توان سازه ای
۳- بیشینه سازی حجم فضای محصور
۴- ایجاد بالاترین نسبت استحکام به وزن سازه
۵- استفاده از تنش و کرنش به عنوان مبنای کارایی سازه ای
۶- ایجاد محیط های کارا از لحاظ انرژی ، به خوبی عایق شده و راحت ، بدون نیاز به استفاده از انرژی خارجی.
۷- ایجاد فرمهایی برای بهبود سیر کولاسیون هوا
۸- استفاده از مصالح موجود در محل برای ساخت
۹- استفاده از فرمهای منحنی شکل برای پراکنده سازی نیروهای وارده چند جهتی
۱۰- افزایش کارایی ایرودینامیکی توسط فرمهای سازه
۱۱- عدم تولید مواد سمی و مضر برای محیط
۱۲- طراحی سازه هایی که به تنهایی توسط یک ارگانیزم قابل ساخت باشند
در اوایل قرن بیستم که به تدریج ایده های رایت در ساختمان هایش شکل می
گرفت، دراروپاوامریکا تکنولوژی به سرعت در حال گسترش وپیشرفت بود .این
پیشرفت در زمینه های معماری، از نظر تیوری واجرایی بسیار مشهود وبارز
بود.اگر چه رایت با تکنولوژی مدرن مخالفتی نداشت،ولی وی آن را به عنوان
غایت وهدف تلقی نمی نمود. به اعتقاد رایت ، تکنولوژی وسیله ای است برای
رسیدن به یک معماری والاتر که از نظر وی همانا معماری ارگانیک بود. او در
۲۰ می ۱۹۵۳ در تلیسین معماری ارگانیک را با عبارت ذیل تعریف کرد:
۱-طبیعت:فقط شامل محیط خارج مانند ابرها،درختان نیز می باشد.
۲-ارگانیک:به معنای همگونی وتلفیق اجزا نسبت به کل وکل نسبت به اجزا میباشد.
۳- شکل تابع عملکرد: عملکرد صرف صحیح نمی
باشد بلکه تلفیق فرم وعملکرد واستفاده از ابداع وقدرت تفکر انسان دررابطه
باعملکرد ضروری است. فرم و عملکرد یکی هستند.
۴- لطافت: تفکر وتخیل انسان باید مصالح
وسازه سخت ساختمان را به صورت فرمهای دلپذیر و انسانی شکل دهد.همانگونه که
پوشش درخت وگلهای بوته ها شاخه های آنها را تکمیل میکند.مکانیک ساختمان
باید
در اختیار انسان باشد ونه باالعکس .
۵- سنت: تبعیت ونه تقلید از سنت اساس معماری ارگانیک است.
۶- تزئینات : بخشی جدایی ناپذیر از معماری است.رابطه تزییات به معماری همانند گلها به شاخه های بوته می باشد.
۷- روح:روح چیزی نیست که به ساختمان القا شود بلکه باید دردرون آن باشد وازداخل به خارج گسترش یاید.
۸-بعد سوم:بر خلاف اعتقاد عمومی ،بعد سوم عرض نیست ، بلکه ضخامت وعمق است.
۹-فضا:عنصری است که دائما باید در حال
گسترش باشد.فضا یک شالوده نهانی است که تمام ریتمهای ساختمان باید از آن
منبعث شوند و در آن جریان داشته باشند.
رایت خود اصطلاح « معماری ارگانیک » را با واژه های دیگری نظیر پویا ،
حیاتی ، جوهری و همه جانبه تعریف کرده و با این مترادف سازی ها منظورخود
رااز واژه «ارگانیک» که معادل فارسی آن «اندام واره ای » است مشخص می سازد .